بازگشت پرستار
سلام پسر گلم. امروز اومدم فقط برات بنویسم که دوباره پرستارت برگشته سر کارش و تو از امروز دیگه مهد نمی ری. البته 4شنبه که من موندم خونه و نبردمت و پنجشنبه هم با خودم بردمت اداره که نمی دونی چه آتیشی سوزوندی اونجا. شده بودیم مثل کارتون میگ میگ . تو سالن دانشگاه تو بدو من بدو . اتاقمو که ترکوندی . فقط یکساعت آخر تونستم یه خورده تو اتاق نگهت دارم که یه مهر دادم دستت که بزنی رو کاغذ و سرگرم بشی. تمام میزمو ممهور کردی . روی دستات پاهات .خلاصه یه وضعی. تازه رییسمم زنگ زد کارم داشت تو داد و بیداد راه انداختی که گوشی رو بگیری باهاش صحبت کنی . منم حریفت نمیشدم . آخر سر گفتم ببخشید آقای دکتر میشه لطفا با پسر من صحبت کنید . یه چیزایی بلغور کردی به زبون خودت بعدش گوشی رو ازت گرفتم . آقای رییس داشت صحبت میکرد که یهو تلفنو قطع کردی . باز دوباره تماس گرفتم کلی عذرخواهی کردم. اینم از اداره اومدنت
امروزم که دیگه پرستارت اومد. البته من تو پارکینگ بودم که فکر کنم بیدار شده بودی و داشتی گریه میکردی. ولی زود آروم شدی. خیالم از این بابت راحت شد . توی مهد داشتی اذیت میشدی. ساعت حضورت تو مهد خیلی طولانی بود و داشت بهت فشار میومد . کلی تو همین مدت لاغر شدی. دیگه اگه پرستارت فیلم در نیاره شاید تا 4 یا 5 سالگی نزارمت مهد. نمی دونم والا.....................
دوست دارم پسرک شیرینم