سه ماهگی گل پسرم
سه ماه از بهترین روز زندگی من گذشت.روزی که خدا قشنگترین هدیه رو به من و باباییت داد. توی این سه ماه روزهای خیلی خوبی داشتیم به غیر از دو شب که تو چند ساعت گریه های خیلی ناجور کردی و ما مجبور شدیم ساعت 3 نصف شب ببریمت بیرون ماشین سواری تا آروم بشی.نمی دونم این چه حکمتیه که بعد از چند ساعت گریه مداوم که دیگه نفست بالا نمی اومد و حتما یک دردی داشتی به محض اینکه از در خونه اومدیم بیرون ساکت شدی و توی ماشین راحت خوابیدی.یاد اون دو شب که می افتم پشتم می لرزه . خداروشکر الان خوب و سرحال خوابیدی. شیرین کاری هایی که توی این سن انجام می دی: 1.با اجسام خیلی خوب رابطه برقرار می کنی و با لوستر ، بخاری برقی با صداهایی که از خودت در میاری ص...
نویسنده :
الهام
16:01