کیارشکیارش، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 10 روز سن داره

رویای پاییز

9ماهگی

1391/6/19 14:07
نویسنده : الهام
448 بازدید
اشتراک گذاری

9 ماهگیت مبارک پسر گلم

چشمای بسته ی تو رو با بوسه بازش می کنم

قلب شکسته ی تو رو خودم نوازش می کنم

نمی زارم تنگ غروب دلت بگیره از کسی

تا وقتی من کنارتم به هر چی می خوای می رسی

خودم بغل می گیرمت     پر می شم از عطر تنت

کاشکی تو هم بفهمی که میمیرم از نبودنت

خودم به جای تو شبا بهونه هاتو می شمارم

جای تو گریه می کنم جای تو غصه می خورم

هر چی که دوست داری بگو حرفای قلبتو بزن

دلخوشی هات مال خودت درد دلات برای من

من واسه ی داشتن تو قید یه دنیا رو زدم

کاشکی ازم چیزی بخوای تا به تو دنیامو بدم

ایندفعه یه خورده با تأخیر اومدم عزیزم. دیگه واسه خودت مردی شدی. تو فاصله ی 8 ماهگی تا 9 ماهگی دو تا مروارید خوشگل توی دهنت دراومد. دستت رو میگیری به مبل یا دیوار و بلند می شی بعد دستتو ول می کنی و خودت قاه قاه می خندی و دس دسی می کنی بعدشم می افتی زمین و دوباره از اول . کارت شده همین. دائم کشوها رو باز می کنی و هر چی توش هست و نیست می ریزی بیرون . منم  که بی کارم دیگه روزی صد بار من جمع می کنم و روزی صد و یک بار تو همه رو می ریزی بیرون و یکی یکی می کنی تو دهنت.کلا تلویزیون رو به قبضه ی خودت درآوردی فقط باید روی کانال p m c باشه . خیلی نسبت به موسیقی عکس العمل نشون می دی . کلیپ انتخاب شادمهر، رویای ما شادمهر و ابی ، پویا ، دی جی اندی و شانی جزو فیووریتات هستند.آهنگ مجنون معین که دیگه شاه آهنگ فیووریتات به حساب میاد و با شنیدنش از خود بی خود می شی. شبا خوب می خوابی ولی هر چند شب یکبار یه حالی به ما می دی و نیم ساعت به نیم ساعت بیدار می شی گریه می کنی . نمیدونم دلت درد می کنه یا خواب می بینی .با پرستارت خداروشکر رابطت خوبه . خیالم از این بابت راحته .پریروز بردیمت آتلیه اولش خوب بودی . البته من از پا و کمر افتادم چون اصلا یه جا بند نمی شدی و همکاری نمی کردی. البته تو تقصیر نداشتی فکر کنم باید قبل از اینکه چهار دست و پا می کردی می بردمت که یه جا بشینی . بعد از کلی سر و کله زدن با تو چند تا عکس که گرفت لباستو عوض کردم که دیگه بعد از اون بد اخلاق شدی و نمی خندیدی فکر کنم خسته شده بودی . به هر حال خدا کنه چند تا عکس خوشگل از توی اون عکسا در بیاد. عکسات که آماده شد حتما اینجا می زارم. فعلا اینا رو داشته باش عزیزم:

 

خدا رو شکر از صندلی غذات استقبال کردی و راحت توش می شینی

اینجا بغل مامان محبوبه لم دادی و تی وی نگاه می کنی

اینجا توی حیاط خونمونیم . اون برگهای بنفش رنگی که اون پشت می بینی یه دونش توی سبد گلی که اولین بار بابا مسعود اومد خواستگاریم بود . گذاشتیمش توی آب جوونه زد و بعدشم توی گلدون رشد کرد .یادگاری نگهش داشتم.الان 7 ساله که داریمش . اینجا گذاشتیمش توی حیاط

خب حالا بریم سر کشوها .ببینم تو این کشو چه خبره

اونجا که خبری نبود ببینم اینجا چی پیدا میشه

خوبه اینجا بد چیزایی پیدا نمی شه

ای وای مامان رسید

به خدا می خواستم سیم کشی خونه رو عوض کنم

اینم از مروارید های خوشگلت

مامان بس کن دیگه خستم کردی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مریم مامان پندار
19 شهریور 91 12:20
عکسا قشنگ بودند ماشالله پسر فنی کار مامانی خسته نباشی از دست شیطنتهای گل پسر منم همین بساط رو تو خونه دارم هر روز سیم کشی خونه عوض میشه هههه
الناز(مامان بنیا
19 شهریور 91 14:37
مبارکتتتتتتتتتتتتتتتتتت باششششششششششششه
صفورا مامان آوا
2 مهر 91 9:12
عزییییییییییزم چقدر شیرین شدی تو
خاله الی
12 مهر 91 15:09
ماشاالله کیای قشنگ خاله.انشاالله همیشه سلامت و شاد باشی خاله جونم