عکسای آتلیه 10 ماهگی
سلام پسر گلم . ببخشید که یه خورده با تأخیر اومدم . سرم این چند وقت خیلی شلوغ بود . توی این ماه من و تو با هم یک سفر هوایی دو نفره داشتیم . مامان بالاخره کار پایان نامشو تموم کرد و برای دفاع من و تو با هم رفتیم مشهد . البته مامان محبوبه و خاله النازم از تهران اومدن تا هم پیش هم باشیم و هم تو رو نگه دارن که من کارامو بکنم. از هفتم آبان تا 15 آبان توی سفر بودیم.خوب بود خوش گذشت.توی هواپیما بیشتر می خوابیدی و پسر خوبی بودی.بالاخره مامان این بار سنگینو پایین گذاشت تا با فراغ بال بیشتری به پسر گلش برسه.
از احوال این روزات اگر بخوام بگم باید بگم که روز به روز داری شیطون تر و بامزه تر می شی. دیگه خیلی راحت می ایستی ولی هنوز می ترسی قدم برداری .هنوز اولویت تفریحت و دلخوشیت موسیقیه . خیلی خیلی بد می خوابی یعنی دائم تو خواب می چرخی . تازه چند بار هم دیدم که تو خواب حرف می زنی و د د د می کنی و دست می زنی. مردم از خنده وقتی این صحنه رو دیدم. اینم چند تا عکس از آتلیه که تو 10 ماهگی گرفتی :