کیارشکیارش، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

رویای پاییز

آخرین روزهای سال

1392/12/27 7:54
نویسنده : الهام
702 بازدید
اشتراک گذاری

 

نرم نرمک می رسد اینک بهار

خوش به حال روزگار

گر نکوبی شیشه غم رابه سنگ

هفت رنگش می شود هفتاد رنگ

سلام پسر گلم. امروز 26 اسفنده و شمارش معکوس شروع شده واسه سال نو. ما قراره که صبح زود 28 اسفند حرکت کنیم به سمت تهران. می دونم که توی عید خیلی بهت خوش میگذره چون حسابی دو رو برت شلوغه و تو هم تا می تونی شیطونی میکنی.البته بابا نمی تونه تهران بمونه و سوم فروردین قراره برگرده رشت اما منو تو می مونیم.از حال و احوالات این روزهات اگه بخوام بگم خب از شیطونیت که چیزی قاعدتاً کم نمی شه و روز به روز شیطون تر میشی ولی نگهداری ازت راحت تره. روز به روز توانایی هات بیشتر میشه و این اتکاء تو به من کم می کنه . یادم میاد تو این مدت دوسال هیچ وقت نمی تونستیم با خیال راحت سه نفری بریم بازاری جایی قدم بزنیم چون تو همیشه بر خلاف جهت مسیر ما میخواستی راه بری و مجبور بودیم بغلت کنیم و زود خسته می شدیم و در نتیجه بی خیال قدم زدن می شدیم. ولی دیشب که رفته بودیم بیرون برای اولین بار اصرار داشتی که منو بابا هر دو دستاتو بگیریم و خیلی راحت یک مسیر طولانی رو با هم قدم زدیم . وقتی می رفتیم تو یک مغازه همش با صدای بلند میگفتی ددر ددر یعنی بریم بیرون دوباره قدم بزنیم.اوهما خسته شده بودیم ولی تو بی خیال نمیشدی.

هفته پیش وقت آرایشگاه داشتی مثل همیشه استرس گرفته بودم که اونجا باز با این گریه و زاری تو واسه مو کوتاه کردن چی کار کنم. خیلی اذیت می شدم تا موهاتو کوتاه می کردن. ولی در کمال تعجب ایندفعه مثل آقا ها نشستی تا موهاتو کوتاه کنن. من به خاطر سابقه ی خراب تو قبل از اینکه خانم آرایشگر کارشو شروع کنه از همه حضار به خاطر سر و صدایی که تو راه خواهی انداخت عذرخواهی کردم ولی با این حرکت تو ضایع شدمتعجبحسابیییییییی . فکر کنم چون ایندفعه آرایشگاه شلوغ بود و قبل از ما چند تا بچه موهاشونو کوتاه کردن و صداشون در نیومد تو هم از اونا یاد گرفتی که نباید گریه کنی . قربونت برمممممممممممم

خب بریم سراغ چند تا عکس از این مدت:

دقیقا مدل دراز کشیدنتون مثل همه

اینم عکس قبل از آرایشگاه رفتنت

اینجا هم به قول خودت کَ کِ کو (شکلات) خورده بودی

این دختر کوچولوی گل، رزانا ست دختر دوست بابا . سه ماه از تو بزرگتره . وقتی دنیا اومده بودی و من شیر نداشتم دو بار مامان رزانا جون بهت شیر داد و به نوعی خواهر خوندته هههههههه

پنجشنبه با هم رفته بودیم قصر بازی اصلا کنار هم نموندید که عکس دو نفری ازتون بندازم

اول رفتیم آرایشگاه بعدشم رفتیم قصر بازی . یه اعترافی بکنم من موهای بلندتو خیلی بیشتر دوست دارم

راستی یه بار یه خرابکاری کرده بودی بابا سرت داد کشید . بعدش اومدی به من گفتی بابا دعبا خیلی با مزه این کلمه رو میگی بعد هر کی زنگ می زد خونمون می گفتی اسود دعبا (مسعود منو دعوا کرده) دیگه همه فهمیده بودن . از سر کار اومدم خونه پرستارت گفت باباش دعواش کرده ؟ گفتم وااااای نه بابا فقط یه ذره صداشو بلند کرده . هر کدوم از همسایه ها رو می دیدی بهشون میگفتی اسود دعبا.خلاصه که آبرومونو بردیسبز حسابی

یه کلمه ی دیگه ای که خیلی بامزه می گی سوئیچه که بهش میگی سوئیس . اصلا ورد زبونته چپ می ری راست میری میگی سوئیس . بعضی شبا سوئیس به بغل میخوابی.

وقتی هم که یه کاری رو می خوای انجام بدی نمیشه یا خراب میشه یا بر وفق مرادت نیست میگی :

ای بابا

فعلا این روزا کلمات رو فقط به کار می بری و خیلی کم جمله میگی . امیدوارم هرچه زودتر جملاتتو شروع کنی که راحت تر منظورتو برسونی بعضی موقع ها کلافه می شی چون ما متوجه نمیشیم چی میگی عزیزم.

خب این آخرین پست سال 92 بود. ایشالله بعد از عید میام با عکسای جدید

بوووووووووووووووووس دوست دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

تداعی
28 اسفند 92 8:25
ای جانم کیارششششش موهاشم مبارکک ایشالله سال خوبی داشته باشی کنار خانواده
خانم مارپل
28 اسفند 92 18:05
سلام الهام جون ممنون عزیزم سال خوبی داشته باشی تعطیلات خوش بگذره
محبوبه
10 فروردین 93 14:49
قرررررررررررربونشششششششش با موی کوتاه آقا ترترترترترتره
الهام
پاسخ
مرسی عزیزم ولی من موهای بلندشو دوست دارم شدیددددددددددددد