کیارشکیارش، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 30 روز سن داره

رویای پاییز

رفتن به مهد کودک

1393/2/11 8:31
نویسنده : الهام
521 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر گلم . خوبی؟ این روزها من حال و روز زیاد خوشی ندارم. چون بالاخره تو رو گذاشتیم مهد کودک و من هر روز با هزار تا فکر و خیال روزمو شب میکنم . شنبه(6/2/93) فقط برای 10 دقیقه بردمت مهد تا با محیط آشنا بشی. وقتی می خواستن ببرنت بالا گریه ت شروع شد. وقتی اومدی پایین چشمات پف کرده بود و بینی ت قرمز شده بود . جیگرم کباب شد ولی مجبور بودم تحمل کنم. روز بعدم دوباره همین آشو همین کاسه . تا توی مهدو خوب میای و مشکلی نداری ولی همینکه میخوان بغلت کنن ببرنت بالا گریه و التماست به من شروع میشه . فقط یه مادر می تونه بفهمه که من چه حسی داشتم اون موقع . اون روز دو ساعت موندی . می گفتن که بالا که رفتی آروم شدی . مامانی و خاله الناز اینجا هستن . صبح ها من تو رو می برم و اونا چند ساعت بعد می رن دنبالت. داریم ساعت موندنت تو مهدو یک ساعت یک ساعت زیاد میکنیم تا یواش یواش عادت کنی. امروز پنجمین روزه ولی بازم با گریه رفتی . نمی دونی من با چه حالی از مهد تا اداره رانندگی میکنم. مجبورم تحمل کنم تا تو عادت کنی . همه همینو میگن .همه ی بچه ها یکی دو هفته اول سخت از مادراشون جدا میشن. امیدوارم هر چه زودتر این دوره رو طی کنی و من با خیال راحت بزارمت و برم عزیزم.

خب از با مزه گی هات که هرچی بگم کم گفتم. اسم مربی مهدت سمیه جونه که تو بهش میگی سمانه

فعلا هر کلمه ای رو که میشنوی تکرار میکنی ولی جمله نمیگی

وقتی که سی دی میزاری صدای تی وی رو تا 100 زیاد میکنی و هی میگی زیاد زیاد . هر چی هم بهت می گیم فایده نداره  . صدا شو زیاد میکنی و واسه خودت حرکات موزون انجام میدی و کیف میکنی. کی بشه که همسایه ها بیان بهمون یه چیزی بگن

خب بریم سراغ عکسا

روز اول که داری می ری مهد و خاله از زیر قرآن ردت کرد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

روز اول مهدت هوا بارونی بود

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

موقع برگشت با چشم های پف آلود

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

علاقه ی فوق العاده زیادی داری به عبادت کردن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خب قربونت برم اینم از عکسهای مهدت . فقط خدا خدا می کنم که زودتر عادت کنی. که هم من کمتر عذاب بکشم هم خودت. دوست دارم بوووووووووووس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

حنانه
13 اردیبهشت 93 10:46
الهی خاله نباشمممممم چرا گریه میکنی مهد خیلی خوبه پسری......... . یه مدت بگذره عادت میکنی بزرگ شدی خاله خوبم الهی خوش باشی کیارش جون
الهام
پاسخ
مرسی حنانه جون
تداعی
14 اردیبهشت 93 11:43
واییییییییییی من کاملا درکت می کنمممممم
خانم مارپل
17 اردیبهشت 93 18:07
ماشالله کیارش جون ای جانم با اون کیفش ,فسقلیالهام جون ناراحت نباش عزیزم زود عادت میکنه سخت نگیر
الهام
پاسخ
ممنونم از لطفت عزیزم