کیارشکیارش، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 5 روز سن داره

رویای پاییز

21 ماهگی

1392/6/9 14:19
نویسنده : الهام
389 بازدید
اشتراک گذاری

فرزندان شما ، فرزندان شما نیستند. آنها پسران و دختران خواهشی هستند که

زندگی به خویش دارد.

آنها به واسطه ی شما می آیند، اما نه از شما.و با آنکه با شما هستند ، از آن شما

نیستند.

شما می توانید مهر خود را به آنها بدهید ، اما نه اندیشه های خود را .

شما می توانید تن آنها را در خانه نگاه دارید ، اما نه روحشان را . زیرا که روح آنها در

خانه ی فرداست. که شما را به آن راه نیست حتی در خواب

جبران خلیل جبران

 

 

سلام پسرکم. این دفعه خیلی تاخیر داشتم تو آپ کردن وبت . شرمنده دیگه عزیزم . خوردیم

به تعطیلات تابستانی و من اداره نبودم که بتونم وبتو آپ کنم. تو خونه هم که امان نمی دی

به آدم.برات بگم که خیلی خیلی بامزه شدی و شیرین زبون . البته دایره ی لغاتت هنوز خیلی

کمه ولی حرف زیاد می زنی به زبانی که هیچکس متوجه نمیشه  .اوضاع خدا رو شکر خیلی

خوب و آرومه. پرستارت با اضافه کردن حقوقش راضی شد که فعلا بمونه و ما هم خیالمون


راحت شد. دیروز 21ماهت تموم شد . دیگه چیزی تا دوسالگیت نمونده گل من. خیلی خیلی

شیطون شدی و البته خرابکار . به همه چی باید دست بزنی و سرک بکشی . یا داری نی آب

میوه تو می کنی تو بخاری ، یا داری با دی وی دی و تی وی ور میری. یا شعله ی اجاق گازو

خاموش می کنی و...هزارتا کار دیگه که آدم باید یکسره مواظبت باشه . تازگی دائم میری رو

تخت ما پشت پنجره وای میستی و بیرونو تماشا میکنی . من با اینکه پنجره بسته است ولی

همش استرس دارم . و باید پیشت بمونم وقتی این کارو میکنی . خیلی ددری هستی و من

سعی میکنم بیشتر این روزا ببرمت بیرون و پارک . بیرون که میری بیشتر حواست به آدمای

دور و برته . خیلی زود ارتباط برقرارمیکنی با دیگران و این اخلاقتو دوست دارم اگر تغییر نکنه .

دوست ندارم بچه ی خجالتی باشی.

قبلاً واژه ی مامان و بابا رو میگفتی ولی بدون منظور ولی تازگی با لحن خطابی به من میگی

ماما ! که بی اغراق بگم قشنگترین واژه ایه که تو تمام عمرم شنیدم . وقتی اینجوری 

صدام میکنی میخوام قورتت بدم . خیلی بامزه میشی.میگی ماما! و بعدش جمله هایی

میگی که اصلا متوجه نمیشم فقط حدس می زنم که خواسته ت چیه . امسال تعطیلات

تابستونی رفتیم تهران. بابا مسعود ما رو گذاشت و خودش برگشت و این مدت رو تنها

موند خونه اونم فقط به خاطر تو که یه چند وقتی دوروبرت شلوغ باشه .دلمون خیلی برات

میسوزه که اینجا تنهایی و زیاد کسی رو نمی بینی عزیزکم. تو هم حسابی تو این مدت

حال کردی با خاله و دایی و مامان جونی و باباجونی و عمو و عمه هات. فقط اینو بگم که

تو این مدت اینقدر دنبال شیطونی بودی و حواست به این ور اون ور بود که خیلی بدغذا

شده بودی و من دردسر داشتم با غذا خوردن تو. پدر جاروبرقی مامان جونی هات رو

در آوردی . دائم داشتی با جارو برقی ها ور می رفتی .خلاصه که فکر کنم خیلی بهت

خوش گذشت. البته به منم همینطور چون بدون دغدغه تو رو میزاشتم پیش مامانی

و با خاله الناز می رفتیم بازارو خرید ، کاری 

که همه خانوما عاشقشن {#emotions_dlg.e28}

از دایره ی لغاتت بگم خوش زبون من:

تو  = توپ

توتو = جوجو

پَ = پا

اده = بده

اَب بَزی = آب بازی

الان دیگه بقیه شو حضور ذهن ندارم عزیزم.

اینم چند تا عکس از این مدت :

اینجا خونه عمه آزیتاست

اینجا خونه مامان آذره که باید میذاشتمت رو کابینت چند تا دیگو قابلمه هم می ذاشتم جلوت

تا دو تا قاشق غذا بخوری. خوشگلم اینم بگم که وقتی یه خورده خجالت میکشی لبای خوشگلتو

این مدلی میکنی

اینجا خونه دایی کامرانیم . خیلی در کنار بچه ها شادی . آنیسا بپر بپر میکرد تو قهقه میزدی

البته آنیسا اینجا تازه از خواب بیدار شده بود هنوز یخش باز نشده بود{#emotions_dlg.e19}

یه روز با عمه بردیمت استخر یه مهد کودک که از آشناهای عمه بود . البته می دونستم

تو آب نمی ری اونم بدون من . بردمت برای آشنایی . اولش کنار استخر نشستی

ولی از اونجایی که حمومو خیلی دوست داری به خاطر اون حموم کنار استخر گذاشتی لباستو

در بیارم. ولی خب تو آب نرفتی

اینجا هم خونه دوست مامان ، سهیلا جونه که خیلی بهمون خوش گذشت

اینجا هم قصر بازیه که تو روبه روی یکی از بازیها که سقوط آزاد بود و همه جیغ می زدن ایستاده

بودی واسه همین گوشاتو گرفته بودی هههههههه

راستی اینم یکی از شاهکارهای جنابعالی . فقط یکیش


قربونت برم این دفعه زودتر میام بوسسسسسسسسسسس

 

راستی هفته پیش بردیمت آرایشگاه و موهاتو کوتاه کردیم . خیلی قیافه ت عوض شده . شبیه

پسرا شدی . الان ازت عکس ندارم بعدا میزارم بایییییی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

محبوبه
12 شهریور 92 9:39
جاااااااااااانم یعنی داره دو سالش میشه
خیلی دوست دارم از نزدیک ببینمش و بچلونمش حسااااااااااابی...
همیشه به گردش و خرید....
خوش باشین کنار هم دوست دیرینم


مرسی دوست جون. یعنی فکر میکنی قسمت میشه ما همو ببینیم!!!!!!!!!!!!!!!!!
نیر
12 شهریور 92 16:28
وروجک خیلی با نمکییییییییییییییی
ارینم عاشق جاروبرقیه
خدا حفظت کنه عزیزم


ممنونم نیر جون
حنانه
20 شهریور 92 11:54
واااااااا چه پسری گل پسری
چه ناز رو صندلی لم داده
چرا پسرها عاشق جارو برقی هستند
خیلی دوست داشتم کیارش عزیز ببینم
فدای خندت بشم


مرسی حنانه جون
یلدا مامان کیان
26 شهریور 92 10:23
عزیزم برو آب بازی تو استخر نانازی بجه ها زود بزرگ شدن
خانم مارپل
29 شهریور 92 7:17
سلام عزیزم ماشاالله خدا بهت ببخشه چه نی نی نازی د اری چه پسر خوشبختیه که همچین مامان مهربونی داره ان شاالله همیشه زیر سایه خداسالم وخوشبخت باشید درکنار هم موفق باشید


ممنونم لطف دارید