دوسالگی
سلام پسر گلم. بالاخره 8 آذر رسید و تو دو ساله شدی . از خدا به خاطر این فرشته کوچولو که بهم داده ممنونم.دیگه داری بزرگ میشی و از خیلی جهات نگهداریت نسبت به گذشته راحت تر شده . البته خب خرابکار تر شدی. تی وی و وی سی دی رو خراب کردی و حالا نوبت لپ تاپ رسیده .هر روز قایمش می کنم و میگم دیگه نمیارم جلوی دستت ولی تا از سر کار میام و منو می بینی اینقدر سی دی سی دی میکنی که دلم می سوزه و دویاره میارم می دم دستت. البته به سی دی میگی سییییی .ههههههههه.
امسال به خاطر اینکه نمی تونستیم بریم تهران دیگه قرار شد برات جشن نگیریم . ولی خب مامانی و بابایی و خاله الناز لطف کردنو اومدن پیشمون واسه تولدت. تو هم که اینقدر از دیدنشون ذوق زده شده بودی که نگو. جیگرم برات کباب میشه وقتی می بینم اینقدر تنهایی و یه مهمون که برامون میاد تو اینقدر خوشحال میشی.
خب بریم سر پروژه ی بزرگ یعنی از پوشک گرفتنت. بعد از اینکه آمار چند تا مهد کودکو گرفتم که می گفتن با پوشک بچه رو قبول نمیکنیم تصمیم گرفتم دیگه از پوشک بگیرمت. البته فعلا قرار نیست بری مهد کودک ولی دیگه گفتم بزار انجامش بدیم هم من و هم تو راحت بشیم. البته فکر می کردم خیلی سخت باشه ولی تو خیلی خوب راه اومدی و پریشب برای اولین بار بدون پوشک خوابیدی و تا صبح یک بار بیدارت کردم و بردمت دستشویی و اصلا جاتو خیس نکردی.
از حرف زدنت بگم که خیلی بامزه شده . تمام کلماتو آخرشو فقط تلفظ میکنی . به من میگی هام به بابا میگی سود . تمام شعرهایی که از تی وی پخش میشه آخرای کلماتشو با خواننده تکرار میکنی.
این روزها معمولا وقتی از سر کار می رسم خونه تو خوابی . ولی تا لباسمو در میارمو می شینم که یه چیزی بخورم معمولا بیدار میشی. من سعی میکنم که یه جوری تظاهر کنم که مثلا متوجه نشدم بیدار شدی تا منو صدا کنی. تو هم یه چیزی میگی که یعنی من بیدار شدم. بعدش صورتتو میزاری رو بالش و توقع داری که من بیام پیشتو نازتو بکشم.منم که از خدامه میام پیشتو یه خورده اختلاط میکنیم بعدش میایم تو هال . آخه اصلا خوشت نمیاد وقتی از خواب بیدار میشی بلافاصله از سر جات بلند شی و بیای بیرون . اگه بغلت کنم بیارمت بیرون بد اخلاق میشی .
خب بریم سراغ عکسا
اول بگم که واسه دو سالگیت بردیمت آتلیه و چند تا عکس انداختیم که هنوز آماده نشده ولی فایل یکیشو گرفتم که الان میزارم بقیه وقتی آماده شد میزارم .اینم بگم که خیلی تو آتلیه شیطونی کردی و اصلا نمی موندی تا یه عکس ازت بگیرن . پدر من دراومد
حالا چند تا عکس از تولدت : البته ببخشید که لباساتو عوض نکردم و با لباس تو خونه هستی این عکسا مال شب تولدته یعنی هفتم آذر
اینم یه عکس از روز تولدت
اینم یه عکس از مدل دراز کشیدنت که خیلی وقته میخوام از این مدل خوابیدنت عکس بگیرم نمیشد
قربونت برم الهیییییییییییییییییییییییییییییی
راستی یه عکس پرسنلی هم توی یه عکاسی دیگه گرفتیم واسه دفترچه بیمه ت . اونجا هم ننشستی روی صندلی و بغل من عکس انداختی
بوسسسسسسسسسسس تا بعد گلم