بازگشت پرستار
سلام پسر گلم. امروز اومدم فقط برات بنویسم که دوباره پرستارت برگشته سر کارش و تو از امروز دیگه مهد نمی ری. البته 4شنبه که من موندم خونه و نبردمت و پنجشنبه هم با خودم بردمت اداره که نمی دونی چه آتیشی سوزوندی اونجا. شده بودیم مثل کارتون میگ میگ . تو سالن دانشگاه تو بدو من بدو . اتاقمو که ترکوندی . فقط یکساعت آخر تونستم یه خورده تو اتاق نگهت دارم که یه مهر دادم دستت که بزنی رو کاغذ و سرگرم بشی. تمام میزمو ممهور کردی . روی دستات پاهات .خلاصه یه وضعی. تازه رییسمم زنگ زد کارم داشت تو داد و بیداد راه انداختی که گوشی رو بگیری باهاش صحبت کنی . منم حریفت نمیشدم . آخر سر گفتم ببخشید آقای دکتر میشه لطفا با پسر من صحبت کنید . یه چیزایی بلغور کردی به زبو...
نویسنده :
الهام
13:50